گفتگوی زیر با محمدحسین اعلمى رتبهی 141 منطقهی 1 رشتهی ریاضی
کنکور 94 انجام شده است. او که در یک سال در آزمونهای کانون شرکت کرده
است، میانگین ترازش در مقایسه با میانگین تراز 3 آزمون اول حدود657 نمرهی
ترازی افزایش داشته است:
محمدحسین
اعلمى هستم، رتبهی 141 منطقهی 1 رشتهی ریاضی کنکور 94 از اصفهان و
هماکنون دانشجوی رشتهی مهندسی عمران دانشگاه صنعتی شریف هستم.
از چه سالی به کانون آمدید؟ چه طور شد که در آزمونهای کانون ثبتنام کردید؟
سال
کنکور و از آزمون جمعبندی تابستان به دلیل جامعهی آماری بالای
آزمونهای کانون و مقایسهی وضعیت خودم با دیگران در آزمونهای کانون
ثبتنام کردم. بدون امتحان دادن نمیشود برنامهریزی کرد و خود
برنامهریزی هم خیلی مهم است و آزمون نقش انگیزشی دارد.
اولین تراز من 6057 بود و بیشترین آن 7800 بود و به طور میانگین ترازم 7293 بود.
روند افزایش تراز شما چگونه بود؟
قطعا افت و خیز داشتم مثلا 100 یا 400 نمره ترازی افزایش پیدا میکردم سپس در آزمون بعد ممکن بود کاهش باشد یا افزایش.
از اولین آزمون تا اسفندماه. یعنی نزدیک 6 ماه یا کمتر
طبیعی
بود که نتیجهی اولین آزمون من کم باشد چون با همان سطح علمی فقط به خاطر
اینکه با شرایط آزمون دادن آشنا شدم در آزمون دوم 600 نمره ترازی
افزایش پیدا کردم چون قبلا هیچ شهودی نسبت به برنامهریزی نداشتم در
آزمونهای بعدی هم هر بار دقت میکردم که ببینم در کدام درسها ضعف دارم و
آن را برطرف میکردم. ثابت نگاه داشتن درصد یک درس یا تراز هم کار سادهای
نیست من سعی میکردم با ثابت نگاه داشتن وضعیتم در یک درس (مثلا شیمی)،
درس دیگر را بهبود بدهم. من نمیگذاشتم درسی پائین بماند و آن را رشد
میدادم.
فیزیک را در
ابتدا خوب نبودم ولی به مرور بهتر شدم دست کم اختصاصیها طوری نیستند که
روش خاصی برای مطالعهی آنها نیاز باشد بلکه باید زمان صرف آن کرد، خوب
خوب مفاهیم را یاد گرفت و مرور کرد.
در
مورد عمومیها هم سعی کردم زمان کمتر صرف کنم یعنی من برای ایجاد تعادل
بین عمومی و اختصاصی باید زمان مطالعهی عمومیهایم را کاهش میدادم. در
عمومیها خوب بودم و زمان آن را که کمتر کردم بهتر شد در کنکور هم 3 تا از
عمومیهایم را بالای 90 درصد پاسخ دادم. برایم امکانپذیر بود که در زمان
محدود به تراز خوبی در عمومیها برسم و همین کار را کردم.
سعی میکردم برای خودم برنامهریزی داشته باشم و در عین اینکه برنامهام بهتر باشد وقت اضافی از من نگیرد.
فضای
مدرسهی ما هم رقابت بود هم رفاقت؛ میتوانست این رقابت مخرب هم باشد ولی
اینطوری نبود؛ به مرور زمان که پیش میرفتیم سعی میکردیم روشهایمان را
اصلاح کنیم و آنها را تغییر دهیم. اشتباهاتمان را بشناسیم و آنها را
کاهش دهیم و به مرور زمان اشتباهات ما کم و بازده روشهایمان افزایش یافت.
من و دوستانم در مدرسه با هم خیلی دوست بودیم و با هم رشد میکردیم و
افزایش تراز داشتیم با هم بالا میآمدیم وقتی همدیگر را در حال تلاش و رشد
میدیدیم ما هم تلاش میکردیم و در نتیجه رشد میکردیم.
ناامید
نمیشدم به این دلیل که الگوهایی از ترازهای پایین داشتم که رشد کرده
بودند مثلا امید چهرهگشا رتبه 5 کشوری رشتهی ریاضی کنکور 93 که از
دانشآموزان مدرسهی ما بود، از تراز زیر 7000 شروع کرده بود.
نه
هیچوقت در آزمونها غیبت نکردم. هرچند درست است که وقتی کسی افزایش تراز
پیدا میکند انگیزهاش بیشتر میشود و برای شرکت در آزمون تشویق میشود
ولی من سعی میکردم در هر صورت غیبت نکنم و به بخش عمدهای از برنامه
راهبردی برسم و اینکه آدم بتواند به 100 درصد آن برسد شاید همیشه ممکن
نباشد ولی حتی اگر به 80 درصد آن هم رسید خوب است و در هر صورت در آزمون
شرکت کند. آزمونها تشویقی بود که به موقع بتوانم خودم را بسنجم و برای
آنها آماده شوم.
آیا
شما هم دانشآموز همان مدرسهای که 3 برتر سال 93 از آنجا تکرقمی شدند،
هستید؟ 3 دوست اصفهانی (شایان نیککار رتبه 4 و امید چهره گشا رتبه 5 و
سپند فرقدانی رتبه 6)
بله از مدرسهی شهید اژهای.
نه. منبع عمومیهایم از ابتدا تا انتها یک کتاب بود در هندسهی تحلیلی 2 بار کتاب عوض کردم.
راهنماییهای
دوستان سال بالایی مدرسهمان بود. دانشآموزان مدرسهی ما خیلی به هم کمک
میکردند. مثلا مشخصات کتابها (مزایا و معایب) را به صورت شفاف توضیح
میدادند و دیگران تصمیم میگرفتند که از آنها استفاده کنند یا نه؛ بخصوص
در درسهایی که هنوز به آنها نرسیده بودیم یک نفر در مورد کتابی تحقیق
میکرد و آن را استفاده میکرد و سپس آن را به همه معرفی میکرد.
نیاز
به استفاده از خودآموزی برای یک سری از درسها (درسهای سخت) داشتم و این
برای هر کسی فرق میکند. برای مرور کردن خلاصهی مرور داشتم مثلا از
آنجائیکه شیمی 2 و شیمی 3 برای من سخت بود در نتیجه برای آنها خلاصه
برمیداشتم ولی درسهای دیگر نه و این نکات را در کتاب خودآموزی مینوشتم.
اوایل
وقتی نتیجهی آزمون من خوب نمیشد (که غالبا هم به خاطر بیدقتی بود)
اعصابم به هم میریخت به طوریکه کل روز بعد از آزمون درس نمیخواندم ولی
بعدا مشکلاتم را مرور میکردم و سریع راهکار ارائه میدادم و مشکلات را
سریع برطرف میکردم و جلو میرفتم و خیلی سعی میکردم دیگر اشتباهات
قبلیام در آزمونها را تکرار نکنم.
وقتی
به دیگر دوستانم میگفتم بیدقتی دارم میگفتند درست میشود نگران نباش و
یکی از عواملی که سبب بهبود بیدقتی من شد گذر زمان بود به این صورت که
اگر یک اشتباه را در آزمونی مرتکب میشدم تلاش میکردم آن را خوب یاد
بگیرم و احتمال اینکه دوباره آن را اشتباه کنم کاهش پیدا میکرد.
والدینم هم حساس نبودند و همواره من را تشویق میکردند.
اگر
دانشآموزان در ماههای پایانی عجله کنند و بخواهند دوران جمعبندی را
سریع آغاز کنند ممکن است دانشآموزان اعتماد به نفس کاذب پیدا کنند. من
اواخر مباحث برنامهی راهبردی را تندتر پیش رفتم تا دوران جمع بندی را
سریعتر شروع کنم و هر چند این روش مزایای زیادی دارد از جمله اینکه دید
منطقیتری پیدا کردم و دید من دید طراح کنکور شد اما ممکن بود دچار اعتماد
به نفس کاذب شوم.
عمومیهایم
جزو نقاط قوتم بود زبان و دینی وعربی. البته در درس عربی اوایل بد بودم
ولی به کمک مدرسه (هم دوستان و هم معلمهایم) توانستم در این درس پیشرفت
کنم. دبیر عربی ما عوض شد و پس از آن دید من به این درس تغییر کرد و متوجه
شدم که از عربی غول کاذبی برای خودم ساختهام، متوجه شدم تستهای کنکور
آسان هستند و با تستها و آزمونها دیدمان بهتر میشود و متوجه میشویم
کجاها را نخواندهایم و یاد گرفتم که خیلی از سوالات عربی را با حذف گزینه
میتوان به پاسخ رسید و با حذف گزینه میتوان بالای 90 درصد سوالات را
پاسخ داد، چون در گزینههایی که به عنوان اشتباه هستند غلطها بدیهی بودند
و با رد آنها میتوانستم به پاسخ برسم.
بیشتر
تستی کار میکردم و حل تمرین تشریحی نداشتم، البته انتظارات مدرسه را در
زمینهی سوالات تشریحی برآورده میکردم مدرسه هم منطقی بود و سوالات
تشریحی که مدرسه از ما میخواست پاسخ دهیم در راستای کمک به کنکور بود.
معمولا غلطهایم در آزمون زیاد بود به مرور بهتر شد و سعی کردم اشتباهاتم را کاهش دهم و آنها را تکرار نکنم.
خیلی خوب است. تا زمانی که تست کنکور دارید و زیاد هستند و هنوز آنها را نزدهاید سراغ تست تالیفی نروید.
بله انجام میدادم. روز قبل از آزمون و در زمان آزمون های جمعبندی، مرور میکردم.
خیلی مهم است، من هم تست زیاد میزدم و بیشتر کار میکردم و ساعت مطالعهام را افزایش دادم.
مهم بود.
خیلی موثر است.
تا حدی موثر است.
تا حدودی
بخشی
از مباحث هر آزمون در آزمون بعدی هم تکرار میشود و من در این موارد سعی
میکردم دهدهی آن مباحث، از قبل کاهش پیدا نکند مثلا اگر قبلا مبحثی را 7
یا 8 از ده زده بودم آن را حفظ میکردم و اگر مبحثی جدید بود و در آزمون
قبل نیامده بود هدفگذاری من برای رسیدن به حداکثر بود و بیشتر تلاش
میکردم و خیلی تست میزدم
مباحثی از شیمی که حفظی میشوند خلاصهبرداری میکردم.
بیشتر
شد ولی تمرکز من به صورت هدف محور بود نه ساعت محور، یعنی به تعداد ساعتی
درس میخواندم که به هدفم برسم نه اینکه تعداد ساعتی را پر کنم و کیفیت
نداشته باشد.
اوایل
برای دینی 2 یا 3 روش را امتحان کردم تا در نهایت به روش خودم رسیدم
(اینکه خلاصهنویسی کنم)؛ اینکه خلاصهی نکات کتابهای کمکدرسی را داخل
کتاب درسی مینوشتم.
خودم
ابداع میکردم و خلاقیت به کار میبردم. یک روش را به ویژه برای عمومیها
انتخاب میکردم و مطابق آن میخواندم و سپس بررسی میکردم آیا آن روش
مطلوب است یا نه.
در
اختصاصیها روشها روتین هستند یک سری روشها هستند که نتیجه هم میدهند.
برای یک سری از مباحث تست بیشتر زدن راهگشا بود. در اختصاصیها طوری بود
که باید یاد میگرفتی و تست بیشتر میزدی و روشها خیلی متفاوت نبودند
تمرین بیشتر نیاز بود.
شما قرار است زندگی کنید، درس میخوانید که زندگی کنید، از زندگی و روابط اجتماعی غافل نشوید درس سرجای خودش است.